
بی تفاوتی
بیتفاوتی یا سردی احساسی، یکی از مکانیسمهای حفظ بقای ارگانیسم زنده در برابر هیجانات و احساسات ناخوشایند پیرامون خود است. اتخاذ موضع بیتفاوتی در کوتاه مدت موجب تسلط بیشتری بر خویشتن میشود، در حالی که در طولانی مدت به بهای از دست دادن احساسات و روابط عاطفی و در نهایت انزوا میگردد.
کودکی را در نظر بگیرید که به سختی میتواند پیشبینی کند که پدر هنگام ورود به منزل چه رفتار و احساسی خواهد داشت، آیا پدر با چهرهای مهربان پذیرای اوست یا او را بیتفاوت یا عصبی خواهدیافت؟ کودک که تحمل این بیثباتی یا رهاشدگی را دشوار مییابد، به ناچار با اتخاذ موضع بیاحساسی تلاش میکند که خود را از این جذر و مد عاطفی مصون سازد. موضعی که در کوتاهمدت از او مراقبت میکند، ولی میتواند در بزرگسالی او را در برابر هر عاطفه دیگری که مطلوب او نباشد، به موضع بیحسی یا بیتفاوتی برده، و در نتیجه به روابط عاطفیاش آسیب بزند. آنها ممکن است در بزرگسالی نیاز به رابطه صمیمی را انکار کنند، و این پیام را به طرف مقابل صادر کنند که (من به تو هیچ نیازی ندارم)، پیامی حاوی لایههایی از خشم و ابعادی تنبیه کننده که برای مقابله با حس رهاشدگی از آن استفاده میشود، به بهای از دست دادن معنای_زندگی و صمیمیت.
حمیدرضاساسان فر
دیدگاه خود را بنویسید