مرگ نامه (۳)

تابعیتم رو لغو کردم، بعد رفتم سراغ همه ی مدارک تحصیلیم. اونها رو به همراه شناسنامه ام سوزوندم…
دیگه هیچ چیزی نداشتم که در قالب اون خودم رو تعریف کنم، نه شناسنامه ای، نه مدرک تحصیلی و نه حتی خانواده ای، من یه آدمی بودم که هیچی نداشت.
همه ی اینها رو تحمل می کردم، غیر از اینکه فهمیدم من به دردی لاعلاج مبتلا شدم و هیچ وقت نمیمیرم!
.
.
.
۲۲ آبان ۹۲

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.