موسیقی و روان درمانی

در یکی از دوره­‌های آموزشی­‌ام به نام #دوره_تربیت‌_درمانگر_حرفه‌ای ، برای دانشجویانم موسیقی معرفی می­کنم. دوره قبلی مجموعه چاوش را شنیدیم. مجموعه­‌ای که در دهه ۶۰ توسط جوانان نام­‌آور آن زمان و اساتید مسلم این روزهای موسیقی سنتی منتشر شده بود. پیش از آن به رسم همین دوره که هر جلسه یک مستند معرفی می­‌کنم، مستندی به همین نام چاووش را هم معرفی کردم تا به خوبی با تاریخچه این آثار ماندگار ایران زمین آشنا بشوند. در این دوره که در زمان‌ نگارش این یادداشت در حال برگزاری است، آثار بانوان خواننده­‌ی موسیقی سنتی ایران را معرفی می‌کنم. همه این­ها را نوشتم تا از یکی از سرفصل­های مهم این دوره  برایتان بگویم ولی اگر شما بپرسید که معرفی موسیقی و شنیدن آن در یک کلاس تخصصی تربیت درمانگر چه لزومی دارد، یا موسیقی چطور به یک روان­درمانگر در کار روان­درمانی کمک می­کند، و آن وقت با اصرار منتظر پاسخ من باشید، یا اگر دنبال یک پژوهش مرتبط یا یک مقاله معتبر در یک ژورنال باشید باید بگویم که من اصلا حوصله­‌ای برای این کارها ندارم. واقعا آن‌طور که بقیه می‌خواهند از عدد و رقم و مقاله برای اثبات مفید بودن تجربه‌شان مدد بگیرند، هیچ حرف مشترکی ندارم. ولی اگر بخواهید که در مورد تجربه من و تاثیر آن در کلاس بر روی دانشجویانم بپرسید، آن وقت شاید چیزهایی برای گفتن داشته‌باشم.
برای کسی مثل من که بر این باور است که روان­درمانی با شنیدن آغاز می­شود، موسیقی دروازه­‌ی رویایی این ماجراجویی خواهد بود. روان­درمانگر، فردی می‌شود که باید بتواند خوب بشنود، حوصله کند، صبور باشد و گوش­هایش برای شنیدن به حد کافی تیز باشد. نه فقط خوب بشنود که بعد از آن بتواند خوب حرف بزند، آهنگین و رسا. برای من آنچه مراجعینم می­گویند، همان موسیقی است. آن لحظه که درمانگران موسیقی را بشناسند و شنونده خوب موسیقی باشند. موسیقی فاخر را از غیر از آن بشناسند. می­توانند در شنیدن نوای موسیقی مراجع خوب عمل کنند، و به او در کوک­‌کردن حال و احوالش یاری برسانند. موسیقی خوب، منسجم است، پیچیده است، همچون روان در گذر درمان، که دیگر تکه تکه نیست، دنیا را با همه­‌ی پیچیده­‌گی­‌اش درک می­‌کند و مکانیسم­‌های ساده­‌تر برای فهم عالم را کنار می­‌زند. ما در کلاس‌مان فقط موسیقی نمی­شنویم، من موسیقی را در گذر زمان معرفی می­کنم، به باور من پدیده­‌ها را باید در ساحت زمان فهمید. همان­‌قدر که انسان هستنده­‌ای تاریخمند است. این تاریخ است که به فهم ما از امورات پیرامون­مان، عمق می­بخشد. مثلا بانوان موسیقی ایران را در تاریخ هنر ایران‌زمین و موقعیت سیاسی و اجتماعی او درک کنیم، یا در مجموعه چاووش در بستر زمان وقوع آن تامل کنیم. بعید می­‌دانم کسی که تا اینجا این یادداشت را خوانده است با موسیقی غریبه باشد، ولی شاید بر ارتباط آن با روان­درمانگری به دقت نپرداخته‌باشد‌. بد نیست این بار در هنگامه‌ی شنیدن یک قطعه‌ی موسیقی، وقتی که در حال رویاپردازی هستید، به ارتباط روان‌درمانی و موسیقی هم فکر کنید. یا در جلسه‌ی درمان از خود بپرسید که اگر داستان روان­درمانی شما با یکی از مراجعینتان یک قطعه موسیقی باشد، آن موسیقی در چه سبکی خواهد بود یا در چه دستگاهی ست؟ خلاصه‌آنکه احتمالا ضرری نداشته‌باشد که از کتاب انگیزش و هیجان و روانشناسی فیزیولوژیکی که برای قبولی در کنکور روانشناسی خواندیم، یا آنچه در دانشگاه برای روانشناس شدن به ما یاد داده‌اند کمی فاصله بگیریم، و مدتی با موسیقی برای بهترشدن کارمان رفاقت کنیم.

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.