نقطه کور درمان
خروج درمانگر از نقطه بیطرفی بالقوه میتواند یک بنبست درمانی ایجاد کند،. هر زمان که درمانگر به نفع یکی از تعارضات درمانجو یک موضع جانبدارانه اتخاذ میکند، یعنی در همان نقطه، درمان تمام شده و هیچ چیز بزرگ دیگری آشکار نمیشود، به طور مثال ممکن است درمانجو از رییسش به خاطر بیتوجهی شکایت عمدهای را در جلسه مطرح کند، و درمانگر در همان جا به جانبداری از مراجع، او را به یک واکنش یا تصمیم علیه رییسش ترغیب کند، زیرا به زعم درمانگر، به درمانجوی او ظلم شده است! در حالی که یک درمانگر لازم است توانایی تحمل یا نگهداشت احساسات خود را داشته باشد و اجازه بدهد که درمانجو بتواند الگوی ارتباطی خود را که منجر به پدیدآیی چنین پویایی در روابطش میشود، فهم کند و از مسئولیت خود در بروز چنین روابطی آگاه شود، در حالی که درمانگری که از موضع بی طرفی خارج میشود، با اتخاذ یک موضع حمایتی، درمانجو را از کاوش بیشتر در مورد مشکلاتش محروم کرده، و در چنین درمان جانبدارانهای، درمانجوی خود را در معرض تکرار چنین روابطی قرار خواهد داد که مثلا به زعم او در معرض ظلم قرار بگیرد. نصیحتکردن، به جای مراجع تصمیم گرفتن و جانبداری کردن از مراجع در برابر افرادی که آن سوی روابط او هستند و جانبداری از یکی از تعارضات درونروانی درمانجو، از مصادیق خروج درمانگر از موضع بیطرفی و دور شدن از یک درمان اکتشافی و میل به سمت یک درمان حمایتی است که منافع و مضرات خود را دارد.
حمیدرضاساسان فر
دیدگاه خود را بنویسید